[اسم]

تَصْلِيح

غیرقابل شمارش مذکر

1 تعمیر تعمیر‌کردن

  • 1.هُنَاكَ بَعْض الاَشْيَاء هُنَا تَحْتَاجُ إِلَى تَصْلِيح.
    در این‌جا برخی از چیز‌ها به تعمیر نیاز دارند.
  • 2.هُوَ جَاءَ لِتَصْلِيح سَيَّارَات مَدْرَسَتِنَا.
    او آمد تا ماشین‌های مدرسه ما را تعمیر کند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان