[فعل]

حَسَدَ

فعل ناگذر

1 حسادت کردن

  • 1.وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ.
    بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد كه در وجود آن‌ها ريشه دوانده، ‌آرزو مى‌كردند شما را بعد از ايمان‌آوردن، به حال كفر باز گردانند؛ با اينكه حق براى آن‌ها كاملاً روشن شده‌است.
  • 2.يَحْسِدُ رَشِيد مِنْ نَجَاح مُحَمَّد.
    رشید به موفقیت محمد حسادت می‌کند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان