[فعل]

حَافَظَ

فعل گذرا

1 نگهداری کردن مواظبت کردن

  • 1.الطَّالِبَةُ الَّتِي تَدْخُلُ مَكْتَبَةَ المَدْرَسَةِ فَتُحَافِظُ عَلَى الهُدُوءِ فِيهَا.
    دانش‌آموزی که وارد کتابخانه مدرسه می‌شود، پس مواظب سکوت و آرامش آنجا هست.
  • 2.حَافِظْ عَنْ نَفْسَكَ عَزِيزِي.
    از خودت مواظبت کن عزیزم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان