[فعل]

حَذِرَ

فعل گذرا و ناگذر

1 احتیاط کردن مراقب بودن، دوری کردن، پرهیز کردن

  • 1.أَخِي، اِحْذِر السَّائِقِين المُتِوَتِّرِين أَثْنَاءَ القِيَادَة.
    برادرم، هنگام رانندگی از رانندگان عصبی دوری کن.
  • 2.اِحْذِرْ يَا عَزِيزِي.
    عزیزم احتیاط کن.
  • 3.رَجَاءً اِحْذِرْ مَتَى تُسَافِر وَ أَنْتَ وَحِيد.
    خواهشاً هنگام مسافرت وقتی تنها هستید، مراقب باشید.
[فعل]

حَذَّرَ

فعل گذرا

1 هشدار دادن برحذر داشتن

  • 1.كَمْ مَرَّةٍ حَذَّرْتُكُمْ مِن اللَعِبِ بِالنَّارِ!
    چند بار شما را از بازی با آتش برحذر داشته‌ام!
  • 2.هَلْ نَسِيتَ؟ لَقَدْ حَذَّرْتُكَ مِنْ قَبْل!
    آیا فراموش کردی؟ من قبلاً به تو هشدار داده‌ام!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان