[فعل]

رَاحَ

فعل ناگذر

1 رفتن

مترادف و متضاد ذَهَبَ
  • 1.رَاحَ نَحْوَ وَالِدِهِ.
    به‌سمت پدرش رفت.
  • 2.كُنْتُ أَتَكَلَّمُ مَعَكَ، أَيْنَ تَرُوح؟
    داشتم با شما صحبت می‌کردم، کجا می‌روید؟
  • 3.يَرُوحُ الفَلَّاحُ إِلَى بَيْتِهِ مَسَاءً.
    آن کشاورز غروب به خانه‌اش می‌رود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان