Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . زدن
2 . ضرب (ریاضی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
ضَرَبَ
فعل گذرا
1
زدن
1.كَانَ التِّلْمِيذُ كَسْلَان وَلِهَذَا السَّبَب المُعَلِّمُ ضَرَبَهُ بِالْخَشَب!
دانشآموز تنبل بود و به همین دلیل معلم او را با چوب زد!
2.لَا اَدْرِي لِمَاذَا هُوَ ضَرَبَنِي!
نمیدانم چرا او مرا زد!
3.لِمَاذَا تَضْرِبُ أُخْتَكَ؟
چرا خواهرت را میزنی؟
[اسم]
ضَرْب
غیرقابل شمارش
مذکر
1
ضرب (ریاضی)
1.حَاصِل ضَرْب عَدَدَيْن أَحَدهُمَا مُوجَب وَالآخَر سَالِب يُسَاوِي عَدَداً سَالِباً.
حاصل ضرب دو عدد که یکی از آنها مثبت و دیگری منفی است، عددی منفی میشود.
کلمات نزدیک
سبح
ركض
ابتسم
عمل
ضحك
لف
كتب
نام
لعب
غسل
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان