[فعل]

ضَرَبَ

فعل گذرا

1 زدن

  • 1.كَانَ التِّلْمِيذُ كَسْلَان وَلِهَذَا السَّبَب المُعَلِّمُ ضَرَبَهُ بِالْخَشَب!
    دانش‌آموز تنبل بود و به همین دلیل معلم او را با چوب زد!
  • 2.لَا اَدْرِي لِمَاذَا هُوَ ضَرَبَنِي!
    نمی‌دانم چرا او مرا زد!
  • 3.لِمَاذَا تَضْرِبُ أُخْتَكَ؟
    چرا خواهرت را می‌زنی؟
[اسم]

ضَرْب

غیرقابل شمارش مذکر

1 ضرب (ریاضی)

  • 1.حَاصِل ضَرْب عَدَدَيْن أَحَدهُمَا مُوجَب وَالآخَر سَالِب يُسَاوِي عَدَداً سَالِباً.
    حاصل ضرب دو عدد که یکی از آن‌‌ها مثبت و دیگری منفی است، عددی منفی می‌شود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان