Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . کار کردن
2 . کار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
عَمِلَ
فعل ناگذر
1
کار کردن
1.أَيْنَ تَعْمَلُ هَذِه الأَيَّام؟
این روزها کجا کار میکنی؟
2.هُوَ يَعْمَلُ فِي تِلْكَ الشَّرِكَة وَ يُحِبُّ عَمَلَهُ.
او در آن شرکت کار میکند و عاشق شغل خود است.
[اسم]
عَمَل
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَعْمَال]
1
کار
1.أَنَا أُحِبُّ عَمَلِي.
من کارم را دوست دارم.
2.هَلْ تَدْرِي مَاذَا تَعْمَل فَاطِمَة؟ نَعَم، هِيَ مُتَرْجِمَة وَ تُحِبُّ عَمَلَهَا.
آیا میدانی فاطمه چه کار میکند؟ بله، او مترجم است و به کارش علاقهمند است.
کلمات نزدیک
ضحك
سأل
صرخ
بكى
شرب
ابتسم
ركض
سبح
ضرب
لف
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان