[فعل]

عَبَرَ

فعل گذرا و ناگذر

1 عبور کردن

  • 1.عَبَرَ السَّابِحُ النَّهْرَ.
    شناگر از رودخانه عبور کرد.
  • 2.نَحْنُ اِسْتَطَعْنَا أَنْ نَعْبِرَ.
    ما توانستیم عبور کنیم.
  • 3.هَلْ عَبَرْتَ بِسُهُولَة؟
    آیا به ‌آسانی عبور کردی؟
[حرف اضافه]

عَبْرَ

1 از راه از طریق

  • 1.تَعَال لِنَتَكَلَّم عَبْرَ الهَاتِف.
    بیا از طریق تلفن صحبت کنیم.
  • 2.وَجَدَ وَظِيفَة جَدِيدَة عَبْرَ تَعَلُّم اللُّغَة الجَدِيدَة.
    او با یادگیری زبان جدید، شغل جدیدی پیدا کرده‌است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان