[فعل]

عَزَمَ

فعل ناگذر

1 تصمیم گرفتن تصمیم داشتن

  • 1.تَعْزِمُ الدَّولَةُ عَلَى إِشَاعَةِ الأَمْن فِي البِلَاد.
    این حکومت تصمیم دارد تا امنیت را در کشور گسترش دهد.
  • 2.عَزَمْتُ أَنْ أَتَعَلَّمَ اللُّغَة العَرَبِيَّة.
    من تصمیم گرفتم زبان عربی را یاد بگیرم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان