Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . پا
2 . پا (واحد اندازهگیری)
3 . تقدیم کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
قَدَم
قابل شمارش
مذکر
[جمع: اَقْدَام]
1
پا
1.أَسْتَطِيعُ أَنْ أَضَعْ قَدَمِي عَلَيْهَا.
من میتوانم پایم را روی آن بگذارم.
2.هَلْ تُعَانِي مِنْ آلَام فِي القَدَم؟
آیا از درد پا رنج میبرید؟
2
پا (واحد اندازهگیری)
فوت
1.القَدَمُ هِيَ وَحْدَة قِيَاس لِلطُول.
فوت واحد اندازهگیری طول است.
[فعل]
قَدَّمَ
فعل گذرا
1
تقدیم کردن
دادن
1.سَأُقَدِّمُ لِأُمِّي هَدِيَةً.
هدیهای را به مادرم تقدیم خواهم کرد.
2.قَدَّمَ لُقْمَانُ الحَكِيمُ لِابْنِهِ مَوَاعِظَ قَيِّمَةً.
لقمان حکیم به پسرش اندرزهای ارزشمندی داد.
کلمات نزدیک
ركبة
ساق
يد
ذراع
صدغ
بطن
سرة
ثدي
صدر
كوع
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان