Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . تنگه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
مَضِيق
قابل شمارش
مذکر
[جمع: مَضَائِق]
1
تنگه
1.سَارَ نَحْوَ الشَّمَالِ، حَتَّى وَصَلَ إِلَى قَومٍ يَسْكُنُونَ قُرْبَ مَضِيقٍ.
بهسمت شمال حرکت کرد، تااینکه به قومی رسید که در نزدیکی تنگهای زندگی میکنند.
2.عَبَرْنَا مِنَ المَضِيق بِصُعُوبَة!
بهسختی از تنگه عبور کردیم!
کلمات نزدیک
نهب
كريه
رفض
نحو
محاربة
إغلاق
تخلص
تلا
جيش
خاطب
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان