[فعل]

aufheben

/ˈaʊ̯fˌheːbən/
فعل گذرا
[گذشته: hob auf] [گذشته: hob auf] [گذشته کامل: aufgehoben] [فعل کمکی: haben ]

1 (از روی زمین) برداشتن (از روی زمین) جمع کردن

etwas (Akk.) aufheben
چیزی را (از روی زمین) برداشتن
  • Lassen Sie die Papiere nur auf dem Boden liegen, ich hebe sie schon auf.
    بگذار برگه ها روی زمین باشد، من آنها را جمع می کنم.

2 نگه داشتن نگهداری کردن

etwas (Akk.) aufheben
چیزی را نگه داشتن
  • Die Quittung müssen Sie gut aufheben.
    رسید را باید به خوبی نگه داری.
jemandem etwas (Akk.) aufheben
برای کسی چیزی را نگه داشتن
etwas (Akk.) gut/sorgfältig/... aufheben
از چیزی بااحتیاط/خوب/... نگه‌داری کردن

3 بلند کردن

etwas (Akk.) aufheben
چیزی را بلند کردن
  • 1. Die Schüler wagten nicht, den Kopf aufzuheben.
    1. دانش‌آموزان جرأت نمی‌کردند که سرشان را بلند کنند.
  • 2. Sie hat die Hand zum Schwur aufgehoben.
    2. او دستش را برای سوگند بلند کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان