[صفت]

festgefahren

/ˈfɛstɡəˌfaːʁən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: festgefahrener] [حالت عالی: festgefahrensten]

1 به بن‌بست رسیده گیرکرده

  • 1.Die Situation war festgefahren.
    1. موقعیت به بن‌بست رسیده بود.
  • 2.festgefahrene Gespräche
    2. مکالمه‌های به بن‌بست رسیده
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان