[عبارت]

jemandem auf den Leim gehen

/jeːmandəm aʊf deːn laɪm geːən/

1 طعمه (کسی) شدن فریب (کسی را) خوردن

  • 1.Ich dachte, hier kann man günstig ein paar Hosen kaufen, aber da bin ich wohl einem Gerücht auf den Leim gegangen.
    1. من فکر کردم که در اینجا می‌توان تعدادی شلوار ارزان خرید ولی من در آنجا فریب یک شایعه را خوردم.
  • 2.Wichtig wäre es, potenzielle Kunden ausführlich zu informieren, damit sie den Betrügern nicht auf den Leim gehen.
    2. بسیار مهم است که به طور دقیق به مشتریان بالقوه اطلاع رسانی بشود تا آنها طعمه کلاه برداران نشوند.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "بر روی چسب کسی رفتن" است و از شیوه شکار پرندگان در قدیم وارد زبان عامیانه شده است و می‌توان آن را با عبارت فارسی "با طناب کسی توی چاه رفتن" برابر دانست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان