[اسم]

die Karte

/ˈkaʁtə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Karten] [ملکی: Karte]

1 کارت‌پستال

  • 1.Ich schickte meinen Bekannten eine Karte aus dem Urlaub.
    1. من برای یکی از آشنایانم یک کارت‌پستال از تعطیلات (خود) فرستادم.
  • 2.Schickst du mir eine Karte aus dem Urlaub?
    2. آیا از تعطیلات (خود) برای من یک‌کارت پستال می‌فرستی؟

2 منو

  • 1.Herr Ober, bitte die Speisekarte.
    1. (آقای) گارسون، منوی غذا لطفاً.
  • 2.Ich möchte auch etwas essen. Bringen Sie mir die Karte, bitte.
    2. من هم می‌خواهم چیزی بخورم. لطفاً برای من منو را بیاورید.

3 نقشه

  • 1.Haben Sie eine Karte von Norddeutschland?
    1. آیا نقشه‌ای از شمال آلمان دارید؟
  • 2.Ohne Karte hätten wir den Weg nicht gefunden.
    2. بدون نقشه ما نمی‌توانستیم راه را پیدا کنیم.

4 ورق (بازی)

  • 1.Mischen Sie die Karten.
    1. ورق‌ها را بر بزنید.
  • 2.Wollen wir Karten spielen?
    2. می‌خواهید ورق بازی کنیم؟

5 بلیط

  • 1.Bitte, eine Karte nach Leipzig.
    1. یک بلیط به مقصد "لایپزیگ" لطفاً.
  • 2.Hast du schon die Karten für das Konzert abgeholt?
    2. آیا بلیط‌های کنسرت را گرفتی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان