[فعل]

lösen

/ˈløːzən/
فعل گذرا
[گذشته: löste] [گذشته: löste] [گذشته کامل: gelöst] [فعل کمکی: haben ]

1 حل کردن

  • 1.Seit drei Stunden versuche ich diese Aufgabe zu lösen.
    1. من سه ساعت است که دارم تلاش می‌کنم این مسئله را حل کنم.
Aufgabe/Problem/Rätsel... lösen
تمرین/مشکل/معما... حل کردن
  • Das Problem lösen wir gemeinsam.
    ما مشکل را با هم حل می‌کنیم.

2 خریدن (بلیط)

Fahrkarte/Karte/...lösen
بلیط خریدن
  • 1. Haben sie die Eintrittskarte gelöst?
    1. بلیط ورودی را خریده‌اید؟
  • 2. Sie können die Fahrkarten auch am Automaten lösen.
    2. شما می‌توانید بلیط را از دستگاه هم بخرید.

3 شل کردن باز کردن

  • 1.Diese Arznei löst den Schleim.
    1. این دارو مخاط را شل می‌کند.
Knoten/Gürtel/Haare lösen
گره/کمربند/مو را باز کردن [شل کردن]
  • Der Knoten ist zu fest, ich kann ihn nicht lösen.
    گره بسیار محکم است، من نمی‌توانم آن را باز کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان