[صفت]

müde

/ˈmyːdə/
قابل مقایسه

1 خسته

  • 1.Ich bin müde. Ich gehe schlafen.
    1. من خسته‌ام. می‌روم بخوابم.
  • 2.Ich gehe ins Bett, ich bin müde.
    2. من به تختخواب می‌روم [من می‌روم بخوابم]، خسته‌ام.
jemandes/einer Sache (Gen.) müde sein/werden
از کسی/چیزی خسته بودن/شدن
  • Ich bin des Lebens müde.
    من از زندگی خسته شده‌ام.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان