[اسم]

die Macht

/maχt/
غیرقابل شمارش مونث
[ملکی: Macht]

1 قدرت اقتدار

  • 1.Das Militär ist in dem Land seit Jahren an der Macht.
    1. ارتش سال هاست در این کشور در قدرت است. [قدرت را در دست دارد.]
  • 2.Die Macht lokaler Politik wird unterschätzt.
    2. قدرت سیاست محلی دست کم گرفته شده‌است.

2 قدرت کشور قدرتمند

  • 1.Die beiden Großmächte USA und Russland verhandeln über eine Lösung des Konflikts.
    1. هر دو ابرقدرت آمریکا و روسیه در حال گفت و گو در باره راه حلی برای مناقشه هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان