[صفت]

missverständlich

/ˈmɪsfɛɐ̯ˌʃtɛntlɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: missverständlicher] [حالت عالی: missverständlichsten]

1 مبهم گمراه‌کننده

مترادف و متضاد amphibolisch doppelsinnig unklar unmissverständlich verständlich
  • 1.Ich wusste nicht, wie ich seine missverständliche Aussage interpretieren sollte.
    1. من نمی‌دانستم که باید چگونه گفته مبهم او را تفسیر کنم.
  • 2.Missverständliche Formulierungen können Verwirrung stiften.
    2. جمله‌بندی‌های مبهم می‌توانند موجب گمراهی بشوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان