[فعل]

missverstehen

/mɪsfɛɐ̯ˈʃteːən/
فعل گذرا
[گذشته: missverstand] [گذشته: missverstand] [گذشته کامل: missverstanden] [فعل کمکی: haben ]

1 بد فهمیدن درست نفهمیدن، دچار سوءتفاهم شدن، بد برداشت کردن

مترادف و متضاد falsch verstehen missdeuten
jemanden/etwas missverstehen
کسی/چیزی را درست نفهمیدن [بد متوجه شدن، بد برداشت کردن]
  • 1. Das habe ich nicht gesagt, da bin ich missverstanden worden.
    1. من این را نگفتم، (حرف) من بد برداشت شده‌است.
  • 2. Sie missversteht mich absichtlich.
    2. او عمداً (منظور) من را بد برداشت می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان