[اسم]

die Praxis

/ˈpʁaksɪs/
قابل شمارش مونث
[جمع: Praxen] [ملکی: Praxis]

1 مطب (دکتر)

  • 1.Die Arztpraxis bleibt bis zum 7. Januar geschlossen.
    1. مطب دکتر تا 7 ژانویه بسته می‌ماند.
  • 2.Die Praxis ist ab acht Uhr geöffnet.
    2. مطب از ساعت 8 باز می‌شود.

2 عمل اجرا

  • 1.Das ist die Theorie. In der Praxis ist vieles ganz anders.
    1. این یک تئوری است. در عمل خیلی (چیزها) متفاوت هستند.
  • 2.Er ist ein Mann der Praxis.
    2. او مرد عمل است.

3 تجربه

  • 1.Ihr fehlt noch die Praxis in ihrem Beruf.
    1. او هنوز تجربه در این حرفه را ندارد.
  • 2.Sie hat in ihrem Beruf noch wenig Praxis.
    2. او هنوز در حرفه‌اش تجربه کمی دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان