[فعل]

regeln

/ˈʀeːɡəln/
فعل گذرا
[گذشته: regelte] [گذشته: regelte] [گذشته کامل: geregelt] [فعل کمکی: haben ]

1 نظم دادن تنظیم کردن، سامان دادن

  • 1.Die Ampel ist kaputt. Ein Polizist regelt den Verkehr.
    1. چراغ راهنمایی خراب است. یک پلیس، عبور و مرور را نظم می‌دهد. [نظم می‌بخشد.]
  • 2.In unserem Haus ist genau geregelt, wann jeder Mieter die Treppe putzen muss.
    2. در خانه ما دقیقا تنظیم شده‌است که هر مستاجری چه موقع باید پله‌ها را تمیز کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان