[عبارت]

unter die Haube kommen

/ʊntɐ diː haʊbə kɔmən/

1 ازدواج کردن (به عنوان زن)

  • 1.Endlich kommst du auch unter die Haube.
    1. تو هم بالاخره ازدواج کردی.
  • 2.lch will Jura studieren. Es dauert noch lange, bis ich unter die Haube komme.
    2. من می‌خواهم حقوق بخوانم. زمان زیادی طول می‌کشد تا ازدواج بکنم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "زیر کلاه آمدن" است و می‌توان آن را با عبارت فارسی "به خانه بخت رفتن" برابر دانست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان