[اسم]
آب
( آ-ب )-
1. a glass of fruit juice1.یک لیوان آب میوه
waters /wˈɔːɾɚz/ /wˈɔːtəz/
برای اشاره به بخشهای مشخصی از دریا که بیانگر تعلق یا عدم تعلق به کشور بهخصوصی است، مورد استفاده قرار میگیرد.
-
1. fishing in international waters1.ماهیگیری در آبهای بینالمللی
-
2. The leaves floated on the water.2.برگها روی آب شناور بودند.
Free waters
آبهای آزاد
-
We now enter free waters.ما حالا وارد آبهای آزاد میشویم.