Millions of people do not have access to clean drinking water.
میلیونها نفر به آب آشامیدنی پاک دسترسی ندارند.
drinking/tap water
آب آشامیدنی/شیر
There is no source of drinking water on the island.
هیچ منبع آب آشامیدنی در جزیره وجود ندارد.
a glass of water/a drink of water
یک لیوان آب
1.
He asked for a drink of water.
1.
او یک لیوان آب خواست.
2.
She poured herself a glass of water.
2.
او یک لیوان آب برای خود ریخت.
کاربرد اسم water به معنای آب
معادل دقیق اسم water در فارسی "آب" است. "آب" به مایعی بدون رنگ، بو و مزه گفته میشود که بهصورت قطرات باران از آسمان میبارد و ناشی از فرایند تبخیر و فعل و انفعالاتی در ابرها است. این مایع در دریاها، برکهها و رودخانهها یافت میشود. حیات انسانها و زمین به این مایع وابسته است. مثال:
"a glass of water" (یک لیوان آب)
"drinking water" (آب آشامیدنی)
"water pollution" (آلودگی آب)
I've asked my neighbor to water the plants while I'm away.
من از همسایهام خواستهام وقتی نیستم به گیاهان آب بدهد.
to water something
به چیزی آبرسانی کردن
Colombia is watered by several rivers.
کلمبیا توسط چندین رودخانه آبرسانی میشود.
کاربرد فعل water به معنای آب دادن
فعل water در فارسی به معنای "آب دادن" است.
- یکی از معانی فعل water یا "آب دادن" به معنای ریختن آب روی گیاه و یا خاک آن است. مثال:
"to water the plants" (به گیاهان آب دادن)
- از معانی دیگر فعل water میتوان به "آب دادن (به حیوانات)" اشاره کرد. مثال:
"to water the horses" (به اسبها آب دادن)
- معنی دیگر این فعل "آب دادن یا آب اضافه کردن (به نوشیدنی الکلی)" است. مثال:
"watered wine" (شرابی که به آن آب اضافه شده)