Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کلی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[تخصیص گر]
a shitload of
/ɐ ʃˈɪtloʊd ʌv/
1
کلی
(مقدار) بسیار زیاد
culturally sensitive
informal
مترادف و متضاد
a metric shitload of
a shit ton of
a shitload of work
کلی کار
I'm sorry, I can't come on the trip this weekend. I've got a shitload of work to catch up on.
متاسفم، این آخر هفته نمیتوانم به سفر بیایم. کلی کار دارم که باید به آنها رسیدگی کنم.
a shitload of trouble
دردسر بسیار زیاد
You're going to be in a shitload of trouble if you get caught.
در دردسر بسیار زیادی میافتی اگر گیر بیفتی.
تصاویر
کلمات نزدیک
get around to
tough shit
think shit doesn't stink
freshen up
shit-stirrer
know shit from shinola
piece of shit
shit out of luck
shitstick
shitstorm
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان