Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خلاصه کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to abridge
/əˈbrɪdʒ/
فعل گذرا
[گذشته: abridged]
[گذشته: abridged]
[گذشته کامل: abridged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خلاصه کردن
کوتاه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خلاصه کردن
مترادف و متضاد
shorten
lengthen
1.She has been asked to abridge the novel for radio.
1. از او خواسته شد تا رمان را برای برنامه رادیویی خلاصه کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
abreast
abrasive
abrasion
abrahamic
abrading
abridged
abridgement
abridger
abridgment
abroad
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان