[صفت]

acceptable

/əkˈsep.tə.bəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more acceptable] [حالت عالی: most acceptable]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قابل‌قبول

مترادف و متضاد adequate reasonable satisfactory unacceptable unsatisfactory
  • 1.The idea was acceptable to everyone.
    1. (آن) ایده به نظر همه قابل‌قبول آمد.
  • 2.This kind of behavior is not acceptable.
    2. این نوع رفتار قابل‌قبول نیست.
  • 3.We need an arrangement that is acceptable to both parties.
    3. ما به یک برنامه‌ای نیاز داریم که برای هر دو طرف قابل‌قبول باشد.

2 مناسب درست، پسندیده

معادل ها در دیکشنری فارسی: پسندیده مناسب
  • 1.It's not socially acceptable to wear jeans and a T-shirt to a wedding.
    1. از لحاظ اجتماعی درست نیست در عروسی شلوار لی و تیشرت پوشید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان