[اسم]

accumulation

/əˌkjumjəˈleɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 جمع آوری (تدریجی) انباشتگی، ذخیره، انباشت

معادل ها در دیکشنری فارسی: انباشت انباشتگی
  • 1.An accumulation of wealth
    1. جمع آوری ثروت
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان