[فعل]

to acknowledge

/ækˈnɑlɪʤ/
فعل گذرا
[گذشته: acknowledged] [گذشته: acknowledged] [گذشته کامل: acknowledged]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قبول کردن تأیید کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: قبول کردن
formal
مترادف و متضاد accept admit approve deny reject
to acknowledge something
چیزی را قبول کردن
  • She refuses to acknowledge the need for reforms.
    او نپذیرفت نیاز به اصلاحات را قبول کند.
to acknowledge that…
قبول کردن اینکه ...
  • 1. District Attorney Hogan got the man to acknowledge that he had lied in court.
    1. بازپرس بخش قضایی "هوگان" توانست مرد را راضی کند که قبول کند در دادگاه دروغ گفته‌است.
  • 2. The experts reluctantly acknowledged that their estimate of food costs was not accurate.
    2. کارشناسان با بی‌میلی قبول کردند که تخمین‌شان درباره هزینه‌های غذا دقیق نبوده‌است.

2 جواب دادن (نامه) دریافت (نامه و ... را) اعلام کردن

formal
مترادف و متضاد answer respond to return overlook
to acknowledge something
جواب چیزی را دادن
  • She never acknowledged my letter.
    او هرگز جواب نامه مرا نداد.

3 توجه کردن (به حضور کسی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: متوجه شدن
مترادف و متضاد notice recognize ignore
to acknowledge somebody/something
توجه کردن به کسی/چیزی
  • She refused to acknowledge my presence.
    او از توجه کردن به حضور من اجتناب کرد [او حضور مرا نادیده گرفت].
توضیحاتی در رابطه با acknowledge
فعل acknowledge اشاره دارد به توجه کردن به حضور کسی. در واقع این فعل به مفهوم ایما و اشاره به کسی و آشنایی دادن به او است (و در مواردی به معنای سلام و احوال‌پرسی است).

4 اعلام وصول کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اعلام وصول کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان