Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تیزهوشی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
acumen
/əˈkjumən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تیزهوشی
ذکاوت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نکتهسنجی
مترادف و متضاد
awareness
brightness
sharpness
1.she uses her acumen as a weapon for deception.
1. او از تیزهوشی خود به عنوان سلاحی برای فریب استفاده میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
aculeus
aculeate
acuity
actuate
actuary
acuminate
acupressure
acupuncture
acupuncturist
acute
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان