[اسم]

acumen

/əˈkjumən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تیزهوشی ذکاوت

معادل ها در دیکشنری فارسی: نکته‌سنجی
مترادف و متضاد awareness brightness sharpness
  • 1.she uses her acumen as a weapon for deception.
    1. او از تیزهوشی خود به عنوان سلاحی برای فریب استفاده می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان