[اسم]

administration

/ədˌmɪnɪˈstreɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دولت (بخصوص در امریکا)

معادل ها در دیکشنری فارسی: دولت
مترادف و متضاد government
The Trump Administration
دولت ترامپ

2 مدیریت اداره

معادل ها در دیکشنری فارسی: اداره تمشیت مباشرت
  • 1.Administration costs are passed on to the customer.
    1. هزینه‌های مدیریتی به مشتریان ابلاغ شد.
administration of something
مدیریت چیزی
  • the day-to-day administration of the company
    مدیریت روز به روز این شرکت

3 تجویز (دارو) دادن

administration of something
تجویز چیزی
  • the administration of antibiotics
    تجویز آنتی‌بیوتیک
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان