[اسم]

adversary

/ˈædvərseri/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رقیب مخالف، حریف

معادل ها در دیکشنری فارسی: هماورد معاند مخالف
مترادف و متضاد opponent
  • 1.his old political adversary
    1. رقیب سیاسی قدیمی او
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان