[اسم]

advocacy

/ˈædvəkəsi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هواداری طرفداری

معادل ها در دیکشنری فارسی: حمایت هواداری طرفداری
  • 1.Janine’s strong advocacy for the event made people want to attend.
    1. طرفداری سفت و سخت "جنین" از مراسم باعث شد مردم بخواهند در آن شرکت کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان