Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . وکیل مدافع
2 . طرفداری کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
advocate
/ˈædvəkeɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
وکیل مدافع
معادل ها در دیکشنری فارسی:
طرفدار
[فعل]
to advocate
/ˈædvəkeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: advocated]
[گذشته: advocated]
[گذشته کامل: advocated]
صرف فعل
2
طرفداری کردن
دفاع کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هواداری کردن
طرفداری کردن
مترادف و متضاد
support
1.Heart specialists strongly advocate low-cholesterol diets.
1. متخصصین قلب به شدت از رژیم های غذایی کلسترول-پایین دفاع می کنند.
2.The group does not advocate the use of violence.
2. گروه از استعمال خشونت طرفداری نمی کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
advisory
adviser
advise
advice
adversely
adzuki bean
aedes albopictus
aepyceros melampus
aerial
aerial perspective
کلمات نزدیک
advocacy
advocaat
advisory
adviser
advised
adze
aec
aed
aedile
aegis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان