[فعل]

to advise

/ədˈvɑɪz/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: advised] [گذشته: advised] [گذشته کامل: advised]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توصیه کردن نصیحت کردن

مترادف و متضاد counsel guide make recommendations suggest
  • 1.I advised him to go home.
    1. به او توصیه کردم که به خانه برود.
  • 2.I'd advise waiting until tomorrow.
    2. من توصیه می‌کنم که تا فردا صبر کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان