[صفت]

affable

/ˈæfəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more affable] [حالت عالی: most affable]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خونگرم خوش‌رفتار، خوش‌برخورد

معادل ها در دیکشنری فارسی: خوش‌اخلاق خوشرو خونگرم
مترادف و متضاد amiable friendly unfriendly
  • 1.an affable and agreeable companion
    1. یک رفیق [مونس] خوش رفتار و خوب
  • 2.People like to be around George because he is so affable.
    2. مردم دوست دارند در کنار "جورج" باشند زیرا او بسیار خونگرم است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان