[اسم]

affair

/əˈfer/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 امر کار

معادل ها در دیکشنری فارسی: امر
financial affairs
امور مالی
  • financial affairs of the company
    امور مالی شرکت

2 رابطه نامشروع (جنسی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: رابطه نامشروع
to have an affair (with somebody)
با کسی رابطه داشتن
  • Do you think he's having an affair with someone?
    فکر می‌کنی که او با کسی رابطه نامشروع (جنسی) دارد؟
a long love affair
یک رابطه نامشروع طولانی

3 رویداد

معادل ها در دیکشنری فارسی: قضیه
مترادف و متضاد event
world/international/business affairs
رویدادهای جهانی/بین‌المللی/تجاری
an important affair
رویدادی مهم
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان