Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حمل و نقل هوایی
2 . حمل نقل کردن به صورت هوایی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
airlift
/ˈerlɪft/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حمل و نقل هوایی
1.an airlift of food and medical supplies to the besieged city
1. حمل هوایی غذا و مواد دارویی به شهر محاصره شده
[فعل]
to airlift
/ˈerlɪft/
فعل گذرا
[گذشته: airlifted]
[گذشته: airlifted]
[گذشته کامل: airlifted]
صرف فعل
2
حمل نقل کردن به صورت هوایی
1.Over 200 residents were airlifted off the island.
1. بیش از 200 نفر از ساکنین با هواپیما از جزیره خارج شدند.
2.Two casualties were airlifted to safety.
2. دو مجروح با هواپیما به مکان امن برده شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
airless
airing cupboard
airing
airily
airhead
airline
airliner
airlock
airmail
airman
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان