Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ضمیمه کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to append
/əˈpend/
فعل گذرا
[گذشته: appended]
[گذشته: appended]
[گذشته کامل: appended]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ضمیمه کردن
پیوست کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ضمیمه کردن
formal
1.The results of the client survey are appended to this document.
1. نتایج نظرسنجی از مشتریان به این سند ضمیمه شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
appellee
appellation
appellate
appellant
appeasement
appendage
appendicitis
appendix
apperception
appertain
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان