Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آپاندیس
2 . پیوست
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
appendix
/əˈpendɪks/
قابل شمارش
[جمع: appendices]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آپاندیس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آپاندیس
آویزه
1.He had to have his appendix out.
1. او مجبور شد آپاندیسش را با جراحی خارج کند.
2
پیوست
ضمیمه، فهرست
معادل ها در دیکشنری فارسی:
الحاقیه
پیوست
ذیل
ضمیمه
1.Full details are given in Appendix 3.
1. جزئیات کامل در ضمیمه شماره 3 آمده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
appendicitis
appendage
append
appellee
appellation
apperception
appertain
appetence
appetite
appetiteless
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان