Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برآورد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to appraise
/əˈpreɪz/
فعل گذرا
[گذشته: appraised]
[گذشته: appraised]
[گذشته کامل: appraised]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
برآورد کردن
ارزشیابی کردن، تخمین زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ارزیابی کردن
برآورد کردن
تقویم کردن
مترادف و متضاد
assess
estimate
evaluate
1.A realtor will come over tonight to appraise our house.
1. یک دلال معاملات ملکی امشب برای برآورد کردن (قیمت) خانه مان خواهد آمد.
2.to appraise goods
2. ارزشیابی کردن کالا ها
تصاویر
کلمات نزدیک
appraisal
appr
appositive
apposition
apposite
appraiser
appreciable
appreciably
appreciate
appreciation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان