Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . باستانشناس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
archaeologist
/ˌɑrkiˈɑləʤɪst/
قابل شمارش
1
باستانشناس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باستانشناس
1.The site of the temple was discovered by a group of amateur archaeologists.
1. مکان معبد توسط گروهی از باستان شناسان تازه کار کشف شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
archaeological
archaean
arch bridge
arch
arcane
archaeology
archaic
archaism
archangel
archbishop
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان