Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . هنر
2 . مهارت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
art
/ɑːrt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
هنر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هنری
هنر
فن
مترادف و متضاد
fine art
1.Art and English were my best subjects at school.
1. هنر و زبان انگلیسی برای من بهترین دروس در مدرسه بودند.
works of art
آثار هنری
The exhibition features works of art by Picasso and Matisse.
نمایشگاه آثار هنری پیکاسو و ماتیس را به نمایش گذاشته است.
an art gallery/exhibition
گالری/نمایشگاه هنری
modern/contemporary/American art
هنر مدرن/معاصر/آمریکایی
an art critic/historian/lover
منتقد/تاریخدان/عاشق هنر
2
مهارت
هنر
مترادف و متضاد
skill
1.the art of letter writing
1. مهارت نامهنویسی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
arse off
arse
arrowroot
arrow
arrogantly
art class
art director
art exhibition
art gallery
art history
کلمات نزدیک
arsonist
arson attack
arson
arsenide
arsenic
art connoisseur
art deco
art director
art exhibit
art gallery
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان