Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . درخواست چیزی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to ask for
/æsk fɔr/
فعل گذرا
[گذشته: asked for]
[گذشته: asked for]
[گذشته کامل: asked for]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
درخواست چیزی کردن
تقاضای چیزی کردن، خواستن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
طلب کردن
طلبیدن
1.Could you ask the waiter for the check?
1. میشود از گارسون بخواهی صورتحساب را بیاورد؟
couldn't ask for someone/something better
بهتر از کسی/چیزی پیدا نشدن [بهترین فرد/چیز بودن که کسی میخواهد]
She's great to work for - I really couldn't ask for a better boss.
کار کردن با او عالی است؛ واقعاً رئیس بهتر از او پیدا نمیشود [او بهترین رئیسی است که میتوانم داشته باشم].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
ask around
ask after
ask
asinine
aside
ask in
ask into
ask out
ask over
ask round
کلمات نزدیک
ask after
ask a favor
ask
asinine
aside
ask for a favor
ask for advice
ask for an explanation
ask the information desk
askance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان