[اسم]

association

/əˌsoʊ.siːˈeɪ.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 انجمن

معادل ها در دیکشنری فارسی: انجمن کانون
the American Medical Association
انجمن پزشکی آمریکا

2 همکاری

  • 1.The event was organized in association with the Student Council.
    1. مراسم با همکاری شورای دانش‌آموزی برنامه‌ریزی شد.

3 ارتباط رابطه

  • 1.She became famous through her association with the group of poets.
    1. او به خاطر رابطه‌اش با گروه شاعران مشهور شد.
his association with terrorist groups
ارتباط او با گروه‌های تروریستی

4 تداعی (معانی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: تداعی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان