Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تسکین دادن
2 . ارضا کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to assuage
/əˈsweɪʤ/
فعل گذرا
[گذشته: assuaged]
[گذشته: assuaged]
[گذشته کامل: assuaged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تسکین دادن
فرونشاندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آسوده کردن
تسکین دادن
مترادف و متضاد
alleviate
ease
relieve
soothe
aggravate
1.the letter assuaged the fears of most members.
1. آن نامه ترس بیشتر اعضا را تسکین داد [فرو نشاند].
to assuage the anguish of someone
تسکین دادن درد کسی
2
ارضا کردن
راضی کردن
مترادف و متضاد
satisfy
1.An opportunity occurred to assuage her desire for knowledge.
1. فرصتی رخ داد که اشتیاقش به (کسب) دانش را ارضا کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
assortment
assorted
assonance
associative
association
assume
assumed
assumed name
assuming
assumption
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان