[اسم]

audit

/ˈɔːdɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازرسی ممیزی، حسابرسی، رسیدگی

معادل ها در دیکشنری فارسی: رسیدگی
  • 1.a tax audit
    1. ممیزی مالیاتی
  • 2.an annual audit
    2. بازرسی سالیانه
[فعل]

to audit

/ˈɔːdɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: audited] [گذشته: audited] [گذشته کامل: audited]

2 بررسی کردن رسیدگی کردن

  • 1.We have just had our accounts audited.
    1. ما به تازگی حساب هایمان را بررسی کرده ایم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان