Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بازرس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
auditor
/ˈɔːdɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازرس
مامور رسیدگی، حسابرس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حسابرس
1.She is one of the nation’s leading auditors of public companies.
1. او یکی از برجسته ترین بازرس های شرکت های دولتی است.
2.The auditors’ report will be submitted to the directors at the end of the year.
2. گزارش های مامور رسیدگی پایان هر سال به دسن هیئت مدیره می رسد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
audition
audiotape
audiologist
audiocubes
audio system
auditorium
auditory canal
auditory meatus
auditory modality
auditory sense
کلمات نزدیک
audition
audit trail
audit
audiovisual
audiometry
auditorium
auditory
auditory nerve
audrey
auger
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان