[فعل]

to automate

/ˈɔtəˌmeɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: automated] [گذشته: automated] [گذشته کامل: automated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خودکار کردن اتوماتیک کردن، ماشینی کردن

  • 1.We saved time and money by automating the process.
    1. با خودکار کردن این فرایند، (در صرف) زمان و پول صرفه‌جویی کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان